#داغدیدگان_پارت_87
از وقتی خبربیوه شدن فروغ را شنیده بود ..؟یعنی تقصیر فروغ بود ..؟شاید نه ..فروغ بیچاره تا همین چند ماه پیش خبر از دل ابولفضل نداشت ..پس تقصیر که بود ..؟خودش ؟خودش را هم نمیتوانست ملامت کند ابولفضل به راستی با خیال فروغ خوش بود ..ترجیح میداد ساعات تنهائیش را با فکر به فروغ بگذراند وباز هم برای خودش رویاهای شیرین ببافد ..شاید که روزی این رویا ها محقق شدند وابولفضل را به وصال یارش رساندند
***
تا دوشنبه ی بعدی امیرحسین تمام ساعت هایش را فکر کرد وفکر کرد ..قصد داشت تصمیم بزرگی بگیرد ...هنوز دو به شک بود ..ایا میتواند قدمی جلو بگذارد ؟...ایا فروغ حاضراست از این پیله ای که به دور خود تنیده خلاص شود وبا او پیمان بندد ..؟
تا دوشنبه عصر بالاخره امیرحسین تصمیمش را گرفت ..قصد داشت از فروغ خواستگاری کند ..از طرفی از پسر همسایه ی فروغ میترسید واز طرف دیگر بیش تر از این نمیتوانست فاصله ی بین خودش وفروغ را تحمل کند ..دوست داشت محرمش باشد تا در بی تابی هایش دست نوازش روی شانه اش بکشد ..تا بتواند با محبتش دل سرد ویخ زده ی فروغ را سر از نو زنده کند ..همانگونه که خودش با علاقه ای که به فروغ پیدا کرده بود افق روشن جدیدی را پیش رویش میدید ..
دسته گل داوودی را به سبک وسیاق هردوشنبه خرید اما با یک تفاوت ..یک شاخه ی رز سرخ هم مابین گل های داوودی بود ..به راستی که امیرحسین قصد دریدن وپاره کردن تمام فاصله ها را داشت ..
فروغ که زودتر از امیرحسین به سرخاک رفته بود با کنجکاوی به گل رزی که برخلاف همیشه مابین گلهای داوودی جا خوش کرده بود نگاه می کرد ..برایش عجیب بود که این تک شاخه ی گل رز چه معنایی دارد ..
امیرحسین با حوصله گل های داوودی را کنار رزهای پرپر سرخ پخش کرد ودرنهایت گل رز را به سمت فروغ گرفت ...
فروغ با تعجب به گل رز وامیرحسین نگاه کرد ..نمیدانست معنای این کار امیرحسین چیست ..در فرهنگ وقاموس فروغ هدیه دادن گل رز به معنای نشان دادن عشق وعلاقه ی فرد مقابل بود
فروغ مردد شد واقعا برسر دوراهی مانده بود..معنی این کار امیرحسین را نمیدانست ..پس سوال پرسید ..
romangram.com | @romangram_com