#چشمان_سرد_پارت_98
نعمتی-البته سرهنگ
بعدهم بانیم نگاهی به طنین دوباره چرخیدطرف کامپیوترش داشت دوباره اطلاعات روبهمون میدادکه باحضورکسی کنارم سرم روبلندکردم
دیدم که طنین اومده کنارمن ایستاده وخم شده روی میزوبادقت به صفحه مانیتورزل زده
نگاه متعجب مادوتاروکه دیدگفت
-مشکلی پیش اومده؟
نعمتی-سرهنگ کاری داشتین؟
-فکرکنم حق دارم که ازاطلاعات خبرداشته باشم درسته؟
بعدهم یه نگاه تیزبه نعمتی انداخت که اون فوراسرش روپایین انداخت انگارداشت ازنگاه طنین فرارمیکرد
طنین-خوب سرگرد.گوش میدیم
بااین حرف طنین ،نعتی خودش روجمع کردوبالکنت زبون گفت
-همون طورکه ازعکسامشخصه.بهترین جاهابرای قرارگرفتن تک تیراندازااین قسمتاست که پشت درختاقرارداره ودیدی نسبت به افرادنداره...
تااومدحرفش روادامه بده طنین گفت
-ولی خوب ارتفاعش خیلی زیاده وامکان فرارروازافرادمون میگیره.ممکنه افرادمون لوبرن وقبل ازعملیات کسی موقعیتشون روبه دشمن اطلاع بده اونوقته که دیگه راه برگشت ندارن
بعدازاین حرفش هم باابرویی بالارفته چرخیدبه نعمتی نگاه کردکه اون هم سری تکون دادوگفت
-شمادرست میگین اماماکه جاسوس گروهمون روپیداکردیم پس نبایدنگران باشیم
طنین سری تکون دادوگفت
-اینم حرفیه
بعدهم روکرددوباره به کامپیوترتاعکساروببینه
توی تمام این مدت من هم تکیه دادم به صندلی ودستام روروی سینه ام قفل کردم معلوم بودکه طنین میخوادمچ بگیره چون مدام ازاطلاعات نعمتی ایرادمیگرفت
نعمتی روکاملاکلافه کرده بود.حتی دیگه من هم کلافه بودم نمیدونستم میخوادبه کجابرسه؟!
نعمتی-اینجورکه ازاطلاعات بدست اومده فهمیدم معلومه که احسنی میخوادمحموله اش روشب انتقال بده تاکمترکسی خبرداربشه وراحت بتونه توی تاریکی شب ازمرزردبشه
طنین-شب؟فکرنمیکنی اونقدردیگه همه ازشب استفاده کردن که موقعیت شب احمقانه است.درسته هواتاریکه امابادوربینای استفاده درشب کاربرای همه ماموراراحت میشه کافیه تاحرکت مشکوکی ببینن فورامیشه اوناروگیرانداخت احتمالابایدازیه راه دیگه استفاده کنن.اینطورنیست؟
نعمتی که دیگه کلافه شده بودچرخیدطرف طنین وگفت
-سرهنگ شماچه مشکلی بامن دارین؟من که فقط اطلاعاتی که بدست آوردم رودارم بهتون تحویل میدم
طنین- من ؟چه مشکلی؟هیچی.فقط دارم موارداحتمالی روبررسی میکنم
-نه این بررسی نیست.این بازجوییه.من خودم پلیسم ومیدونم که چطوری بازجویی میکنن
-جدا؟پس بهتره بدونین که درسته شماالان دارین بازجویی میشین.جناب سرگردنعمتی
نعمتی برای لحظه ای جاخوردوبعدهم گفت
-اونوقت برای چی؟جناب سرهنگ
-فکرکنم خودتون بهتربدونین
romangram.com | @romangram_com