#چشمان_سرد_پارت_94
...
طنین
واقعاحس خوبی دارم!کاش همون موقع هم کسی پیداشده بودتابه حرفام گوش بده تامن اینقدرعذاب نکشم.واقعااحساس آرامش میکنم بالاخره خودم روخالی کردم.
برای جبران کارش هم که شده بایدیه کاری میکردم.قهوه دوست داره.واسه همین تصمیم گرفتم که یه قهوه خوش طعم درست کنم
اماازاونجایی که نمیشدواسه خودش تنهاببرم تصمیم گرفتم واسه همه درست کنم
قهوه که آماده شداونوتولیوانا ریخنم وبه سالن بردم بازهم همه شوکه شده بودن.واچرااینااینجوری میکنن؟یعنی من اینقدربداخلاقم که خوبی بهم نمیاد؟
لبخندی زدم وروبه همه گفتم
-برای جبران برخوردبدم!
بازهم همه باتعجب بهم ناگه میکردن که کلافه شدم وگفتم
-ای بابا!باورکنین من اونقدرهاهم که فکرمیکنین بداخلاق نیستم.
بااین حرف من همه لبخندی زدن وازم تشکرکردن.به همه که تعارف کردم برگشتم تاپیداش کنم اماتوسالن نبود.همون موقع که داشتم دنبالش میگشتم ازدراومدتووباتعجب پرسید
-چه خبره؟مهمونیه؟
سروان خانی-سرهنگ رستگارلطف کردن وبه مایه قهوه خوش طعم دادن.
آریاابرویی بالاانداخت وروبه من گفت
-پس قهوه من کو؟
لبخندی زدم وگفتم
-شمادیراومدین سردشد.
-ای بابا!منم قهوه میخوام.شماکه میدونین من قهوه زیاددوست دارم
بعدهمین طورکه به من نزدیک شدآروم گفت
-تازه مال من بایددوبل باشه!
-شرمنده ام سرهنگ!قهوتون سردشدمنم دیگه حسم نمیادکه براتون درست کنم.درضمن دلیلی نمیبینم که برای شماهوه دوبل درست کنم
اخمی کردولباش روجمع کرد
-باشه سرهنگ بی حساب میشیم.
بعدهم نفسی کشیدوگفت
-حالامن چکارکنم؟مگه بوی این قهوه میزاره من روکارم تمرکزکنم؟نامردا!
تااینوگفت لبخندی زدم وازجام بلندشدم وبه سمت آشپزخونه رفتم وبعدازدرست کردن دوتالیوان قهوه خوش عطرباچندتاازشکلاتای خوش مزه که خودم(وای دلم آب شد!منم شکلات)عاشقشون بودم برگشتم
-بفرمایین سرهنگ اینم قهوه دوبل شمابااشانتیون!
آریاکه چشاش ازدیدن سینی برق میزدگفت
romangram.com | @romangram_com