#چشمان_سرد_پارت_88
دندونام روروی هم فشاردادم وگفتم
-به اندازه کافی ازت کشیدم پس خفه شو!
بعدهم بازوش روکشیدم وبردمش داخل
...
طنین
-به به!جناب سرگردامینی!ازدیدنتون خوشحال شدیم
آراد-به به!جناب سرهنگ دماغو!میدونی سرهنگ ازاول به نظرم این اسم خیلی بهتون میومد
من پوزخندی زدم وگفتم
-این نظرتوئه!من به نظربقیه احترام میزارم امابرام مهم نیست که درسته یانه!
آرادخنده بلندی کردوگفت
-خوشم اومد!حداقل توازبرادرم خونسردتری اماخوب میدونم خونسردی توهم حدی داره
-چطور؟
-خوب درموردت تحقیق کردم وراستش نقطه ضعفت رومیدونم
حالتی متفکربه خودم گرفتم وگفتم
-فکرنمیکنم نقطه ضعفی حداقل دست تویکی داده باشم
-اشتباه نکن سرهنگ!نمیخوای که اینجا درمورداینکه پست زدن حرف بزنم؟
بااین حرف آرادآتیش گرفتمبااینکه خودم بهش گفته بودم که برای تشدیدکردن قضیه وهم چنین باورکردن افرادبه خصوص جاسوس میون گروهمون این حرف روبزنه امابازهم سوختم مخصوصا اینکه آراداونوباحالت تمسخرگفت
نفس عمیقی کشیدم .گفتم
-دراین موردخودم هم شکی ندارم که پس زده شدم امابه توربطی نداره
-آخی سرهنگ!حتماخیلی حسرت خوردی وقتی...
بااین حرفش دیگه طاقت نیاوردم وبهش حمله کردم ویقه پیراهنش روگرفتموغریدم
-به توربطی نداره ک*ث*ا*ف*ت!به هیچ کس ربط نداره!به من ربط داره ومنم به هیچ کس اجازه نمیدم توزندگیم دخالت کنه
اون هم باپوزخندبه من نگاه میکرد
مشتی توی شکمش کوبیدم(بیچاره اراد!دیواری کوتاه ترازآرادگیرنیاوردن زرت وزرت میزنن توشکمش.عذرمیخوام ازحضارگرامی)وباعصبانیت به طبقه بالادویدم واقعاعصبی بودم(توکی عصبی نبودی؟)فکرش روهم نمیکردم که هنوزاین قضیه عصبیم کنه!(توکلامشکل داری مربوط به این قضیه نیست.)من هنوزهم ازاون مساله آزرده ام
گلدون روی میزم روبه طرف دیوارپرت کردم وفریادزدم
-ازهمه مردامتنفرم.ازهمتون متنفرم
romangram.com | @romangram_com