#چشمان_سرد_پارت_87
-خوبه!ماهم نزدیکیم!
بیچاره آراد!ازالان دلم براش میسوزه!قراره به خاطرنقشه حسابی کتک بخوره!البته ازجناب برادر!
...
آریا
به طرف ماشین آرادرفتم که داشت پارک میکرد.تاخواست ازماشین پیاده بشه گفتم
-دستت روبزارروی سرت وبیاپایین
باحرکت من آرادشوکه برگشت ونگاهم کرد
-فکرنمیکردی به این راحتی گیربیوفتی نه!آرادخان امینی!زودترپیاده شو!
آراد-به سلام جناب برادر!اگه نیام پایین چکارمیکنی؟
-میدونی که بهت شلیک میکنم
-اشتباه نکن برادرمن!من الان سوارماشین وشماپیاده میتونم راحت فرارکنم
تااینوشنیدم دوتاتیرتوی لاستیکای طرف خودم شلیک کردم وگفتم
-الان دیگه بعیدمیدونم.حالابیاپایین
بااین حرف من آراددستش روگذاشت روی سرش واومدبیرون
-سروان حمیدی بهش دستبندبزن
تاحمیدی رفت که بهش دستبندبزنه آرادباآرنجش زدتوی صورتش وخواست که فرارکنه.من هم به سرعت رفتم طرفش وبایه مشت توشکمش بهش دستبندزدم که آرادکه خودش روجمع کرده بودآروم دم گوشم گفت
-تلافی مشتت رومیکنم!اگه به مامان نگفتم برات زن بگیره.حقته بگم همین رستگارروبرات بگیره تاحالت روجابیاره
اگه میزاشتم بیشترازاین ادامه بده خنده ام میگرفت واسه همین یه مشت دیگه توشکمش فروکردم که زیرلب غرید
-نامرد!کیسه بوکس که نیست!ازموقعیت سواستفاده میکنی؟آخ آخ شکمم!دستت بشکنه
-سروان حمیدی.ببرینش محل ماموریت.باهاش کاردارم
آراد-چیه؟سرهنگ!خیلی زورت اومده؟ناراحت نباش خودم کاری میکنم خنک بشی
بعدهم بلندزدزیرخنده که جوابش یه مشت دیگه توشکمش بود
بعدازمشت من همچین اخم کدکه میدونستم اگه دهن به دهنش بزارم دهن خودم سرویسه پس بیخیال شدم واونوهمراه خودم به طرف ماشین کشوندم
به خونه که رسیدیم ازماشین پیاده شدم وبه طرف آرادرفتم وگفتم
-پیاده شو
آراد-فکرکنم بایدمنوبه ستادمیبردین
-اول بایداین مساله روشخصی حل کنیم
آرادپوزخندی زدوگفت
-زورت اومده که برادرت بهت رودست زده؟
romangram.com | @romangram_com