#چشمان_سرد_پارت_86

خوبه حداقل فقط من ضایع نشدم

آراد-داشتم میگفتم!تاالان من ازآدمایی که دیدم همون احسنی ویاوربودن والبته حبیب!راستش حبیب باذهنیتی که من درموردش داشتم خیلی فرق میکنه!من فکرمیکردم یه غول تشن باشه!امااون یه متخصص کامپیوترماهره!آخه اینطورکه متوجه شدم تموم کارای اطلاعاتیشون زیرنظراونه!

بعدهم بایه حالت هشداری گفت

-سرهنگ حواستون روجمع کنین!رقیب قدری دارین

طنین-ممنون ازتذکرتون!

آراد-خواهش!فعلاهم که دیگه چیزی بدست نیاوردم!درموردجاسوس هم تمام تلاش خودم رومیکنم!

طنین-خوبه سرگرد!کارتون خوب بود!مواظب خودتون باشین

آراد-ممنونم سرهنگ!پس من فعلامیرم

من-صبرکن آراد-

-چیه؟

-میخواستم بگم فرداماتورودستگیرمیکنیم

بااین حرف من آرادصداش رونازک کردوگفت

-واچرا؟جناب سرهنگ!من اینقدرخانوم چه خطایی ازم سرزده؟

-پسرتوهمون خری هستی که بودی!به خاطرادامه نقشه میگم

-خوب جونت دربیادزوندترمیگفتی!

طنین-سرگردبهتره برین بخوابین!زده به سرتون!ماهم خسته ایم

آراد-چی؟میخواین اونجابخوابین؟

من-آرادبروگمشو

آراد-باشه باشه رفتم

بعدهم فوراقطع کردبرگشتم به طنین نگاه کردم که دیدم حسابی سرخ شده ام برای همین فوراخداحافظی کردورفت

من هم دوباره پیراهنم رودرآوردم وروی تخت درازکشیدم اماتمام شب توفکراون موهای مشکی وصاحبشون بودم که چطوریه دفعه اینقدرآشناشده که من وآرادکه هیج دختری روآدم حساب نمی کردیم اینقدرباهاش راحتیم!

...

طنین

-سرهنگ!سرگردامینی دارن ازساختمون میان بیرون!الان بایددنبالش کنین

آریا-سروان حمیدی بادوتاازسربازادنبال من بیاین!

فوراازساختمون خارج شدن ازقبل باسرهنگ وسرگردهماهنگ کره بودم که کجابایدسرگردامینی رودستگیرکنن که احسنی نفهمه!آخه طبق نقشه مابایدآرادرودستگیرمیکردیم تاجاسوس فکرکنه که خطرآرادرفع شده!

وآرادهم بانام علی اونجاباشه!

صدای سرهنگ ازدرون بلندگوپخش شد!داشت بامیکروفونی که بهش داده بودم حرف میزد

-سرهنگ رستگار!ماسوژه روتوی شلوغی گم کردیم شماهنوزردیابی که زیرماشینش نصب کردین رودردسترس دارین

-بله سرهنگ!رفت طرف خیابون...الان هم داخل پارکینگ مجتمع...هست!

romangram.com | @romangram_com