#چشمان_سرد_پارت_85


طنین-چکاربه چشای من دارین؟

آراد-به خداسرهنگ!وقتی جدی میشین هیچی مثل چشاتون ترسناک نمیشه!

بااین حرف آرادمن هم بی هواگفتم

-وقتی هم آروم هستین هیچی مثل چشاتون مهربون نمیشه

این روکه گفتم چشای طنین برق زدوآرادهم گفت

-یعنی کفنت کنم!مردهم اونقدرخر؟!

وای تازه فهمیدم چی گفتم!اه!من چرااینطوری شدم؟فوراسرفه ای کردم وگفتم

-خوب اطلاعاتت روبده

اراد-یعنی تغییربحثت توحلقم!نه خیرتوهمون نخاله میمونی

من-خفه شودیگه!وقت نداریم

آراد-اره موقعی که توضایع میشی وقت نداریم

طنین-سرگردخواهش میکنم!ممکنه هم اتاقی من بیداربشه ومتوجه غیبتم بشه

آراد-مگه شماکجایین؟

من-تواتاق من

آراد-یعنی الان...

من -آرادخفه میشی یانه؟

من که میدونستم الان میخوادچرت وپرت بگه!پسره احمق اصلارعایت سرهنگ روهم نمیکرد!

اوه اوه ازکی تاحالاشدسرهنگ؟!

آراد-باشه بابا!حالاساکت شین میخوام برم منبر

طنین که فقط خندیدمن هم گفتم

-انگارتاحالاکجابوده!

-آریاخفه میشی یانه؟

من-باشه بنال!

امافوراازحری که زدم پشیمون دم وخجالت کشیدم چون صدای خنده طنین بلندشد

آرادهم خنده ای کردوگفت

-راستش اینجایه کم عجیبه همه بایه حالت رمزی حرف میزنن!من روهم بایدبگم که خیلی تحت نظردارن انگارهنوزبهم اعتمادنکردن

من-خوب معلومه عقل کل!توتازه واردی

آراد-پارازیت فعلاخفه!

بااین حرفش طنین سرش روپایین انداخت وفورانگاهش روازمن گرفت


romangram.com | @romangram_com