#چشمان_سرد_پارت_75
-این یکی هم هست؟
-البته بااین میشن سی تا
-خوبه!
-اطلاعات وروزحرکت روبرات میفرستم
-باشه
حرفای بعدیشون حول دختراوخصوصیاتشون گشت وکارایی که بایدتودبی انجام میشدالبته چیزی هم درموردحبیب ویاورگفتن که فهمیدم قراره اوناهم بادختراهمراه باشن
تاصداقطع شدهمه چرخیدن طرف من انگارمتوجه شده بودن که میخوام چکارکنم
آراد-سرهنگ شماکه؟
-درسته سرگردمیخوام واردگروه بشم!به عنوان یکی ازاون دخترا
-این کارخطرناکیه
-میدونم کاملااطلاع دارم نیازبه تذکرتون نیست
پارازیت-به هرحال نمیشه تنهاشماروفرستادتوی گروه
بااین حرفش توجه همه بهش جلب شد
پارازیت-بایدترتیبی بدیم که کسی روهمراه شماواردگروه کنیم
بعدهم ساکت شدانگارداشت فکرمیکرد
سرگردنعمتی-قربان به نظرمن سرگردامینی بهترین موردبرای ورودبه گروهشونن
-چطور؟
-چون ایشون راحت ترازبقیه میتونن نقش بازی کنن
حرفش درست بود!به هیچ کس هم بیشترازآراداطمینان نداشتم
بایدیه فکری میکردم تااون روهمراه خودم واردکنم اماچطوری؟
-بهتره فعلابریم استراحت کنیم
بااین حرف من همه ازفکردراومدن وازجاشون بلندشدن
امافکرمن رومساله ی دیگه ای درگیرکرده بود
کی بودکه داشت اطلاعات ماروبهشون میرسوند!امشب فهمیده بودم که درموردمن اطلاعات کافی دارن ازقیافه گرفته تااعضای خانواده ام!
آهان فهمیدم بااین کارم هم میتونم جاسوسشون روگیربیارم هم آراد رو واردگروه کنم
....
آریا
romangram.com | @romangram_com