#چشمان_سرد_پارت_62
درحال فوران بودم که بایه حس خنکی روی شلوارم یخ کردم برگشتم به شلوارم نگاه کردم که دیدم بله یه لیوان شربت خالی شده روم وخانم هم پاش توی دامنش افتاده وکج شده و باچشای متعجب بهم نگاه میکنه
هنوزتوشوک بودم که گفت
-وای معذرت میخوام!ازعمدنبوداومدم بلندشم پام اومدتودامنم
بهش نگاه کردم که دیدم بدجورترسیده چون خیلی اخم کرده بودم معلوم بودازاخمم ترسیده
حالاچرامن اخم کردم!؟بیچاره ازعمدکه نکرده
-اشکالی نداره اتفاقی که افتاده
-آره خوب اماشلوارتون لک میشه
-اشکالی نداره میرم تمیزش میکنم
تابلندشدم صدای خنده ریزش اومدکه فهمیدم کارش ازعمدبوده بازشدم تلی ازدینامیت که منتظریه کبریت بودم تامنفجربشم برگشتم باعصبانیت نگاش کردم که پرروپرروابروش روانداخت بالاوگفت
-چیزی که عوض داره گله نداره جناب!
بعدهم پوزخندزدوروش روبرگردوند!
من هم فوراازاونجادورشدم تاحرصم روسردیواردستشویی خالی کنم!اگه فقط یه ثانیه دیگه اونجامیموندم حالش روجامیاوردم!
طنین!
هی هی حالت جااومدجناب سرهنگ!
بیچاره حسابی جاخورد!داشتم به کارچندلحظه پیشم فکرمیکردم که نمیدونم چرایه دفعه اخمام جمع شد!ازخودم بدم اومدهیچ وقت ازاین کارای بچگونه نمیکردم!واقعابرای خودم متاسف شدم میدونم حتمااون هم تلافی میکنه!بهتره فوراهمه چی روراست وریس کنم!
اصلاانگارنه انگارکه مااومدیم ماموریت!خاک برسرت طنین!
همینطورداشتم باخودم کلنجارمیرفتم!که احساس کردم یکی داره باحرص کنارم صحبت میکنه برگشتم ونگاش کردم که برای لحظه ی جاخورد
....
آریا
شلوارم روکه تمیزکردم باحرصی که هنوزرفع نشده بودبرگشتم سرجام که دیدم خانم همچین اخم کرده انگارروی اون شربت ریخته شده
رفتم وکنارش نشستم وخودم روکشیدم کنارش وگفتم
-ببخشیدکه روتون شربت ریخت!حالانمیخواداینقدراخم کنی!
همچین برگشت وسردنگام کردکه جاخوردم!بدون اینکه حرکتی ازخودش نشون بده بهم نگاه میکردمن هم که ازاون همه سردی مسخ شده بودم زل زده بودم بهش واصلایادم رفته بودکه میخواستم حرصش رودربیارم
یه دفعه گفت
-معذرت میخوام سرهنگ ازمن این کارابعیدبود!بابت کاربچگانه ام معذرت میخوام!
بعدازاین حرف هم بدون توجه به من واینکه منتظرجوابم باشه صورتش روبرگردوندومن کاملاموندم که آدمی باغروراون چطوری تونست معذرت خواهی کنه؟!
سرم روتکون دادم تاازاون حالت بیرون بیام!این دخترهرکارش غیرمنتظره بوداصلا نمیشدرفتارش روپیش بینی کرد
دوباره بهش نگاه کردم که دیدم بدون احساس به جلوزل زده نمیدونم چرااینقدرنیم رخش برام جالب بودکه من هم به اون زل زده بودم که باصدای آرادبه خودم اومدم
romangram.com | @romangram_com