#چشمان_سرد_پارت_56

-گمشو!ازبس تومنوآفتاب مهتاب ندیده بارآوردی!

-من چکارتودارم؟مگه تودختری که من بخوام تحت نظرت بگیرم!بعدش هم توآفتاب مهتاب ندیده نیستی زیادی هیزی!

این دفعه یه نازی کردوبرام پشت چشم اومدوباصدای نازکی گفت

-خوب این غیرت بازی های تومنوبه این روزانداخته دیگه!بعدش هم نیست حالاخودت خیلی چشم پاکی!؟دیدم چطوری داشتی سوراخش میکردی!ناکس اخم هم میکنه که ضایع نشه!

-گمشو!حالانیست توخیلی به حرفای من گوش میدی!اگه به خاطرمامان نبودکه توروالان بایدبین پونصدتادخترپیدامیکردیم!

بهم چشمکی زدوگفت





-هنوزهم دیرنشده!

بعدهم روکردبه آسمون گفت

-خدایافدات شم توچقدرماهی!داری پاداش کارام رومیدی؟خوبه همینطوری میپسندم!

-گمشوپسر!

-والله!به خدا!من ترجیح میدم پاداش کارای خوبم روتوهمین دنیابگیرم!من میخوام حوری هاتوهمین دنیادرخدمتم باشن نه اون دنیا!

-به خداخیلی بیشعوری!

-باشه بابابزرگ من بیشعور!حالاهم خفه شوبزارمن سیاحتم روبکنم!

بعدازاین حرف هم نیشش روبازکردوجلوترازمن همراه میس مارپل که داشت وسایلش روچک میکردرفت

سالن پرازمهمون بودهمچین مهمونی باکلاس بودکه هیچ کس فکرش روهم نمیکردکه اینایه مشت قاچاقچین!

باآرادومیس مارپل رفتیم دوریه میزنشستیم خانم هم اومدکنارمن نشست مثلادوست من بود!جون خودش من که میدونم دلش میخوادسربه تنم نباشه!

آرادهم داشت بااون چشمای ازحدقه بیرون زده دخترارودیدمیزدکه ماشاالله همه یه تیکه پارچه بیشترتنشون نبود!اگه نمیپوشیدن شرف داشت!

میس مارپل-آرادجان!تعارف نکن هرکدوم ازاین شیرینیارومیخوای بردار!

آراد-وای واقعا!؟چقدرهم که شیرینن!من که چشام داره برق میزنه!

من-آره ازاون چشات معلومه!مثل مگسی شدی که به یه کپه چیزرسیده ذوق مرگ شدی!

ااین حرف من مارپل یه خنده بلندکردکه صدای آرادبلندشد

-خاک به سرت!توچقدربی ادبی!حداقل به من توهین میکنی به این دافاتوهین نکن!

میس مارپل هم باخنده گفت

-الان من بایدبگم وای چه بلایی سراین پسراومد!این همون آرادچشم وگوش بسته خودمونه که اصلابه دخترارونمیداد

آراد-آخه جانم!نه اونادختربودن نه اینا!اوناآدم ترجیح میدابهشون نگاه نکنه ازبس که زمختن لامصباازمن پسرترن!ایناهم که دخترنیستن فرشته ان!ازبس لطیفن میخ چشاتوکه کوبیدی دیگه بیرون اومدنش کارمانیست!

من-خاک برسرت پسر!(رویا-بچه هامون ازبس باادبن فقط خاک برسرت بلدن)بسه دیگه این مسخره بازیارو!بایدحواسمون روجمع کنیم

بااین حرف من اوناهم جدی شدن وادامه ندادن

آراد-من میرم به بهانه خوراکی یه سروگوشی این اطراف آب بدم(درست گفتم؟)

romangram.com | @romangram_com