#چشمان_سرد_پارت_50

-آخه من مهمون ویژه ام!ببین عزیزم اگه بخوای بیای من میتونم یکی ازکارتام روبهت بدم!خوشحال میشم ببینمت

-نمیدونم

-نمیدونم نداره!اگه دوست داشته باشی میتونی به نفرروهم همراه خودت بیاری!حالادوستداری بیای یانه

-ولی خوب

-ولی واماواگرنداریم میخوای بیای یانه

-باشه میام اماآدرسش کجاهست

آدرس روگفت که فهمیدم زدیم توخال!خوشم اومد!همون جایی بودکه درنظرداشتیم

-ساعت چندبیام؟

خندیدویه کارت دعوت ازتوکیفش درآوردوداددستم بعدهم گفت

-ساعتش توکارت نوشته شده!پس اونجامیبینمت

بعدهم دستش روبه سمتم درازکردوگفت

-دوستیم دیگه؟

دستش روگرفتم بالبخندگفتم

-آره دوستیم

هه آره ارواح عمه ام!من بمیرم هم باتودوست نمیشم به شدت دلم میخواست بهش پوزخندبزنم امافقط به همون پوزخندزدن توی دلم اکتفاکردم وباهاش دست دادم

-خوب فعلابای تومهمونی میبینمت!درضمن به اون عوضی هم فکرنکن

اخمام روتوهم کردم وگفتم

-باشه

بعدهم نشستم تااون ودوستاش خارج شدن!بلافاصله پشت سرشون حرکت کردم

وای خاک عالم توسرم .حالامن چطوری برگردم اونجا!بااین حرفایی که زدم

یعنی اه الان بهنازاینجابودچندتالیچاربا رم میکردآخرش هم میگفت

-توحرف نزنی میگن لالی؟

واقعاهم درست میگفت!سری تکون دادم وحرکت کردم آخرش که چی؟بالاخره که بایدمیرفتم

وای خاک به سرم!حقش هم هست همون بهنازدیوونه لیچاربارش کنه!دختره احمق اینم حرف بودجلواون همه مردتوزدی؟

...

آریا





باورم نمیشدخیلی خوب بازی میکرد!دیگه کم مونده بودباورکنم که چنین اتفاقی براش افتاده

خیلی ماهرانه کارش روانجام داده بودوقتی اون حرف روزدبرای یه لحظه شوکه شدم!مطمئنم واسه خودش هم سخت بودچنین حرفی روبزنه باوجوداینکه ماهم داشتیم میشنیدیم!

romangram.com | @romangram_com