#چشمان_سرد_پارت_43


آراد-جناب سرهنگ میترسم استخوناتون بشکنه!به نظرم صرفه نظرکنین

-نکنه شمامیترسین؟ازجانب من نگران نباشین

-باشه بدم نمیادبایه خانم کمی دست وپنجه نرم کنم

هه هه نمیدونی من چندبارتاحالاباآقایون همه جنگیدم وحال همه روگرفتم!توکه جای خودداری





پارازیت - خوب بااشاره من شروع کنین

شالم روپشت سرم محکم کردم وگاردرفتم که فوراخنده آرادبلندشد





-خوبه خوشم میادحرکات نمایشیت جالبه

دیگه داشتم جوش میاوردم داشت منومسخره میکرد

بیخیال وایساده بود!فکرکردی من اول حرکت نمیکنم

-نمیخوای حرکت کنی؟باشه سنگرت روحفظ کن که میخوام خرابش کنم جناب سرهنگ

-شتردرخواب بیندپنبه دانه

به سمتم هجوم بردکه یه جاخالی دادم وزیرپاش کوبیدم که باعث شدبخوره زمین

-نه خوشم اومد!فرارهم کارخوبی واسه نجات جونه

-فکرنمیکنم کارمن فراربود؟!کمک میخواین

-نه ممنون!فقط پام لیزخورد

-پس بیشتردقت کنین

بهش پشت کردم که فهمیدم میخوادبهم لگدبزنه!برگشتم وبایه حرکت سریع یه لگدتوسینه اش زدم که باعث شددوباره به زمین بخوره

یه خنده کردم وگفتم

-وای که شماچقدربی دقتین بازهم که لیزخوردین!

بااین حرفم حسابی حرصش دراومدویه مشت به سمتم حواله کردکه خوردزیرفکم!دردم اومداماروخودم نذاشتم به جاش یه مشت توشکمش زدم وبلافاصله بایه لگددیگه توشکمش پرتش کردم توب*غ*ل داداش جونش

-بهتره تمومش کنیم جناب سرگردمیترسم بهتون آسیب بزنم اونوقت نتونین تاآخرماموریت اینجابمونین

-نه خیر!من که تسلیم نشدم

-باشه!من تسلیمم!میترسم شکمتون سوراخ شه!

-اینجوریاست!من هنوزگرم نبودم!

پارازیت-بیخیال آراد!فکرکنم سرهنگ خسته شده


romangram.com | @romangram_com