#چشمان_سرد_پارت_39


برگشت یه نگاه به همه انداخت وگفت

-خوب اول گروه بندی

سرهنگ رستگارسروان هدایتی وسرگردخانی گروه اصلی آی تی هستن که رهبری گروه باسرهنگ رستگاره!وگروه جایگزینشون هم سرگردنعمتی وسروان الله وردی!سروان معین وسروان قدرتی وسرگردساعی هم چون درزمینه تک تیراندازی کارکردن تک تیراندازای گروهن!سروان حمیدی هم باهفت تاکماندویی که همراه خودشون آوردن بایدساختمون روتحت نظرداشته باشن!من وسرگردامینی هم بایدبتونیم راهی پیداکنیم تاواردگروهشون بشیم آقایون غیبی ومریدی هم گریمورهای ماهستن!

دوباره یه نگاه به اطرافش انداخت تاببینه همه بهش توجه میکن یانه.بعدهم ادامه داد

-حالابهتره همتون یه استراحتی بکین ازفردابایدیه سری تمرینات انجام بدین

همه به سمت اتاقای خودشون رفتن امامن اصلاخسته نبودم برای همین رفتم تاسیستم هایی که همراه خودمون آورده بودیم روراه اندازی کنم

اراد-جناب سرهنگ شماخسته نیستید؟

-نه ممنونم!کارام زیاده بایدزودترشروع کنم

-امابهتره یه کم استراحت کنید

-مشکلی نیست عادت دارم!تویه سال اندازه تمام عمرم قبلاخوابیدم

باتعجب بهم نگاه کرداماچیزی نپرسیدچون فکرکنم ازلحن سردم متوجه شدکه تمایلی به صحبت دراین موردندارم به جاش کمکم کردتاوسایل وسیستم هاروجابه جاکنم وراه اندازی کنم

-ببخشیدسرگرداینجادوربین مداربسته هم داره

-آره هم توساختمون وهم جلوی درورودی

-خوبه

پارازیت که تااون لحظه وایساده بودوپرونده ای رومیخوندگفت

-چطور؟

-واسه اینکه میخوام اوناروبه سیستم شخصی خودم وصل کنم

-چرامیخواین به سیستم شخصی خودتون وصل کنین؟

-چون ممکنه اوناهم بین مانفوذی قرارداده باشن نبایدهمه اطلاعات دراختیارهمه باشه

بایه حالت پوزخند گفت

-شماکه به همه شک دارین چرادارین ایناروبه من و آرادمیگین؟شایدماهم جاسوس باشیم

-درسته بعیدنیست امامن ایناروبه شمامیگم چون رهبرگروهین وسرگردهم بهشون اطمینان دارم

این حرف روزدم تاحرصش دربیادیه نگاه هم به آرادکردم که نیشش بازبودبایدحال اینم میگرفتم

-البته امیدوارم اشتباه اعتمادنکرده باشم

اینوکه گفتم خنده اش جمع شدامااخم نکردبعدهم من ادامه دادم

-درضمن من یه برنامه هم روتمام سیستم هانصب میکنم تاکارهمه روکنترل کنم

پارازیت-خوبه ازاین همه محافظه کاربودنتون خوشم اومد

اینوگفت بعدهم رفت من هم دوباره به کارم ادامه دادم

آراد-خیلی بدحالش روگرفتی فکرکنم رفت تخلیه


romangram.com | @romangram_com