#چشمان_سرد_پارت_173
-شرمم میشه که بگم معتاده!آخه اون حیفه که بخوای این لقب روبهش بدی
آرادکه متوجه حال وخیمم شده بود اومدجلوودست گذاشت روشونه ام
-آریا!خودت رواذیت نکن طنین فقط مریض شدهنمیشه به اون گفت معتاداونوفقط مریضش کردن.توبایدکمکش کنی تاخوب بشه
من فقط سرتکون دادم.برام سخت بودامابایدکمکش میکردم اون عشق من بودطنین من بودپس بایدازش محافظت میکردم
همون جورتوی بیمارستان پشت دراتاقش نشسته بودیم که دکتراومدوگفت
-الان بیهوشه شایدکم کم بیدارشه!خودتون روبرای ناله هاش وشیون هاش آماده کنین
بااینکه برام سخت بوداماگفتم
-بله دکتر!
تادکتررفت خانواده طنین هم رسیدن که طرلان فوری پرسید
-طنین کجاست؟دکترش بود؟چی میگفت؟
پشت سرهم سوال میپرسیدوبادستاش که گذاشته بودروی بازوی من منوتکون میداد.اصلاهم اجازه نمیدادکس دیگه ای حرف بزنه
بالاخره حسام اومدطرفش وگفت
-طرلان جان صبرکن!آریاالان خودش همه چی رومیگه
بااین حرفش نگاه همشون ازطرلان به سمت من چرخید
باحالت زاری نگاهی به آرادانداختم وبانگاهم ازش خواستم که اون حرف بزنه که فوراسرش روانداخت پایین.ازآرادهم ناامیدشدم ناچاربودم بایدخودم میگفتم
روکردم بهشون امانمیتونستم حرفی بزنم
حسام که تعلل منودیدگفت
-آریاچی شده؟طنین زنده است
بااین حرفش صدای گریه ی مادرطنین بلندشد
فوراگفتم
-خداروشکرزنده است فقط
طرلان-فقط چی؟
-ببینین نمیخوام نگرانتون کنم امابایدآماده باشین چون
تااومدم ادامه حرفم روبگم صدای ناله بلندطنین ازاتاق بلندشد
همه باهم سرشون به سمت اتاق چرخید
طرلان-طنینه؟
سرم روبه نشونه تاییدتکون دادم که فورابهه سمت اتاق رفت من هم فورابه سمتش رفتم وگفتم
-طرلان خانم صبرکنین!بزارین حرفم روبزنم بعدبرین تو
-آخه چش شده که اینجور ناله میکنه؟انگاربدن دردداره؟جاییش شکسته؟بزاربرم تو
romangram.com | @romangram_com