#چشمان_سرد_پارت_172
همراه آمبولانس که رفتیم به نزدیک ترین بیمارستان رفت
اونجاتاطنین روواردکردیم فورافرستادنش بخش ویژه تابهش رسیدگی کنن
بعدازحدوددوساعت وقتی دکتربیرون اومدگفت
-باتوجه به اعتیادش نمیتونیم درمانش سخته!
باتعجب بهش نگاه کردم وگفتم
-اعتیادش؟
-بله ایشون معتادبه ...هستندکه باسرنگ تزریق میکردن.شمانمیدونستین؟
-نه!آخه ایشون رودزدیده بودن.
-میتونم اسمشون روبپرسم
-بله!طنین رستگرا
دکترباتعجب به من نگاه کرد
-ایسون سرهنگ رستگارمفقودشده هستن؟
-بله امروزنجاتشون دادیم.ماهم ازوزارت اطلاعات هستیم
-خوشبختم.امابایدبگم که به ایشون مقدارزیادی...تزریق شده که باتوجه به اعتیادشدیدشون درمانش خیلی سخت میشه بایدبدن قویی داشته باشه تاهم بتونه درمان روتحمل کنه هم ترک اعتیادش رو!
-خدای من باورنمیشه!
همون لحظه آراداومدرفته بودکه به خانواده طنین خبربده تابیان ببیننش
دکترکه رفت برگشتم سمت آرادکه بادیدن چهره درهم من گفت
-چی شده؟دکترچی گفت
-آراد!من اون ک*ث*ا*ف*ت رومیکشم.من سام تهرانی روباهمین دستام خفه میکنم
همینجوردادشم دادمیزدکه آرادگفت
-چته مرد؟چی شده؟چرااینجوری میکنی؟
-اون ک*ث*ا*ف*ت به طنین مقدارزیادی...تزریق کرده
-چی؟
برای گفتن حرفی که میخواستم بزنم جگرم آتیش گرفت.نمیتونستم سختم بود
-آراد!طنین بیست روزه که معتادشدیدبه...شده
بااین حرف من آراددستش روروی سرش گذاشت وگفت
-خدای من!حالابایدچکارکنیم
رفتم وروی صندلی های بیمارستان نشستم
-هیچی.بایددعاکنیم که خداکمکش کنه بتونه هم درمان روتحمل کنه هم ترکش اعتیادش رو
باشدت موهام روکشیدم وگفتم
romangram.com | @romangram_com