#چشمان_سرد_پارت_155


بعدهم دستی به شونم زدوگفت

-خوشحالم برات آریا!هیچ وقت فکرش روهم نمیکردم که یه روزی عاشق بشی گرچه خنده هات تلخه امابه شیرینی عشقی که توی قلبته میارزه!

من هم لبخندی براش زدم وگفتم

-آراددعاکن پیداش کنم وگرنه دیگه همین خنده تلخ هم روی لبام نمیاد

-پیداش میکنیم آریا!مطمئن باش.امیدداشته باش

بعدازاین حرف هم فوراحرکت کردبه سمت خونه

آره!نبایدامیدم روازدست میدادم من طنینم روپیدامیکنم

خونه که رسیدیم آراددرزدمامان فورااومدپشت آیفن

-آرادتویی؟آریاهم همراته؟

آراد-آره مامانم!پسرخل وچلت روآوردم

من هم رفتم جلوی آیفن وگفتم

-سلام مامان خانوم

بااین حرف من صدای جیغ مامان توی آیفن پیچید

آرادخنده ای کردوگفت

-فکرکنم مامان غش کرد

چون مامان یادش رفته بوددرروبازکنه

دوباره آراددرزدکه اینبارمامان خودش اومددم درودرروبرامون بازکرد

انگارمیخواست باچشمای خودش ببینه که من پشت درم

تامنودیداشک ازچشماش جاری شدومنوکشیدتوب*غ*لش من هم خم شدم طرفش ودستام روانداختم دورکمرش وبایه نفس عمیق بوی مادرم روتوی ریه هام کشیدم وای که چقدرآرامش بخش بود

همین جورجلوی درهمدیگه روب*غ*ل کرده بودیم که صدای آراددراومد

-خداشانس بده ماکه اومدیم بعضی هافقط چشم غره میرفتن حالاهمچین پسرشون رومیچلونن که آب لمبوشد

بعدهم دوباره غرغری کردوگفت

-حداقل برین تو!جلودروهمسایه زشته

توی تمام مدتی که داشت غرغرمیکرداصلاحواسش به مانبودکه داشتیم بهش نگاه میکردیم





یه دفعه مامان رفت طرفش وگردنش روکشیدپایین وب*و*سه ای روی پیشونیش زدکه نیش آرادبازشدومامان روگرفت توآ*غ*و*شش

مامان هم که داشت گریه میکردگفت

- من جونم روهم واسه پسرام میدم.مگه برای من تووآریادارین شمادوتاتون جگرگوشه های منین!


romangram.com | @romangram_com