#چشمان_سرد_پارت_149


....

طنین





شایان همین طومنومیکشیدومن تقلامیکردم.آخرش هم باکمک دوتاازون غول تشن هامنو بردتوی اتاقش

فقط امیدورابودم که اریاخودش روبرسونه میتونستم ازخودم دفاع کنم امابازمیترسیدم

خودش که داخل ااق شدروبه اون گنده بگا گفت

-حالابرین بیرون.دیگه لازمتون ندارم فقط حواستون روخوب جمع کنین

بعدهم دراتاق روقفل کردواومدطرف من

-بیاعزیزم بیا

-گمشوعوضی!محاله بزارم دستت به من بخوره

-خواهیم دید

بعدهم به سمتم حمله کردکه فورادررفتم

-فرارنکن.بالاخره گیرمیوفتی بهتره خودت بیای طرفم تاآسیبی نبینی

-عمرا

-باشه!خودت خواستی.

بعدهم دوباره به سمتم حمله کرد

دیگه بیشترازاین نمیتونستم درنگ کنم.بااین که اگه میخواستم بزنمش تموم پاهام بیرون میوفتاداماترجبح دادم که فقط پاهام روببینه تابخوادتموم بدنم روببینه

پس لگدی به سمتش پرت کردم که توی شکمش فرواومدواونوانداخت زمین

-چه جالب!کاراته کارهم که هستی.اماخوب حریف قدری داری.من هم کاراته کارکردم

بعدهم مشتی به سمتم پرت کردکه جاخلی دادم اماتونست موهام روبگیره که کلاه گیسم ازسرم کنده شد

باتعجب به کلاه گیسم نگاه کردوگفت

-توکی هستی؟

امامن فورابهش حمله کردم ومجال بیشترحرف زدن روبهش ندادم که اون هم حمله ام روبامشتی توی شکمم جواب داد

مشتش اونقدرسنگین بودکه باعث شدخون بالابیارم تاحلااینجوری مشت نخورده بودم

ایندفعه خنده ای کردوگفت

-هرکسی میخوای باش!من به اونچه که میخوام میرسم.

بعدهم دوباره بهم حمله کردوبازورمنوگرفت ومنوانداخت روتخت

مشتش اونقدرکاری بودکه دیگه نتونم مبارزه کنم اماهنوزدست ازتقلابرنداشته بودم توی تقلاهم صورتم کشیده شدروی بالشت وگوشه بالشت رفت توی چشمم ویکی ازلنزادراومد


romangram.com | @romangram_com