#چشمان_سرد_پارت_148
-الوآراد!
آراد-کجایین پس؟
-ماداریم میایم دیگه رسیدیم
-زودباشین
-باشه
یه دفعه صدای آرادضعیف شدوبالحن عاجزانه ای گفت
-آریا زودباش!
-آرادچی شده؟
-آریاطنین!
-چی شده ؟آراد!چه بلای سرطنین اومده؟
-شایان عوضی-اون عوضی طنینو
دادزدم
-طنینوچی؟حرف بزن لعنتی!
-همراه خودش برده تواتاقش
-چی؟
-زودباش آریا!مطمئنم طنین مقاومت میکنه اماممکنه اون بهش آسیبی برسونه
دیگه داشت حالم زارمیشددوباره فریادزدم
-توقول دادی!توقول دادی لعنتی!قول دادی مواظبش باشی
-به خداآریامواظبش بودم یه لحظه تنهاش نزاشتم اما شایان عوضی همه ماروفرستادیه جای دیگه وپشت دراهم چندتامحافظ گذاشته
-ولی توقول دادی
-میدونم میدونم!
یه دفعه آرادفریادزد
-آخه لعنتی تودیگه خون به دلم نکن!توکه میدونی من طنین رومثل خواهردوست دارم.فکرمیکنی چطوری میتونستم دست تنها ازپس این همه عوضی بربیام حالاهم به جای این حرفاخودت روزودتربرسون
باشنیدن این حرفافهمیدم که اون حرف حق رومیزنه ازآرادکاری ساخته نبودبایدزودترخودم رومیرسوندم
به آرادباشه ای گفتم وقطع کردم بعدهم بابیسیم به همه واحدهادستوردادم که ازآژیراستفاده کنن وسرعتشون روافزایش بدن ازقبل باپلیس امارات صحبت کرد بودیم وقراربودکه اوناکاری به کارمانداشته باشن
به سرعت به سمت مقصدرفتیم
نه نمیزارم!محال بزارم بلایی سرطنینم بیاد.حالاکه کسی روپیداکردم که دلم روبهش دادم محاله ازدستش بدم
فوراگازدادم وازهمه واحدهامون جلوزدم فقط نیم ساعت دیگه مونده بودتابرسیم من بایدزودترمیرسیدم
romangram.com | @romangram_com