#چشمان_سرد_پارت_131
-چطوربود؟خوب بود؟مشکلی نداشت؟
-نه بابااین دختری که من دیدم واسه همه مشکل ایجادمیکنه وواسش مشکلی پیش نمیاد
-چرا؟
-همچین تونقشش فرورفته اصلافکرنمیکنی که این دختری که اینجامیبینی سرهنگ خودمون باشه
بعدیه دفعه باحالت مشکوکی پرسید
-آریاتومطمئنی خودسرهنگ روفرستادی اینجا؟
-چطور؟
-این اصلابه سرهنگ نمیخوره.همچین عشوه میادکه کف برمیشی انگارتام عمرش یه دخترلوس وسبک بوده.بایدببینیش ته خنده است
امامن باحرفای آراداصلاخنده ام نگرفت بلکه اخمام روهم توی هم کشیدم
-منظورت چیه که طنین عشوه میاد؟
-اه!گمشوبابا.منظورمن خوب بازی کردن نقششه نه اینکه به دلخواه خودش عشوه میادکه!احمق
-چیه خوب؟توام!
-آریاراستش روبگو تودلت پرپرزده نه؟
-یعنی چی پرپرزده؟
-یعنی مرغش پریده ورودیواریکی نشسته
لبخندی زدم وباخنده گفتم
-بمیرآراد
-آره ازهمین خنده ات مشخصه ماکه چیزی نمیگیم امانزارطرف بپره
-نمیپره!
-یعنی چی؟یعنی بهش گفتی؟
-نه بابا!طرف کلانسبت به مردابی اعتماده.یعنی قیدهرچی مرده زده
-شوخی میکنی؟
-نه بابا!به خاطرهمون قضیه اینجوری شده
-ای بابا!توچقدربدشانسی برادرمن!
یه دفعه لحنش تندشدوگفت
-خری دیگه!آدم نبودتوعاشقش بشی که بایدعاشق این تارک دنیامیشدی؟
-آراد!
-جانم
-خفه شو!
romangram.com | @romangram_com