#چشمان_سرد_پارت_126

خوبه خوشم اومدواسه وایرلس یه رمزچندلایه قرارداده بودن که حدس زدم کارحبیب یاهمون مهدی باشه.میدونم چطوری اینکاررومیکنی مهدی خان!بگیرکه اومد

بعدازنیم ساعت رمزوایرلس روهک کردم وفوراوصل به اینترنت شدم وبعدهم به سیستم ساختمون وصل شدم

سعی ازطریق برنامه ای که توی تبلت ریخته بودم دوربین شماره دوازده روهک کردم البته بااحتیاط طوری کع کسی متوجه هک کردن من نشه

درواقع بعدازهرورودبرای خودم رمزمیزدم

خوبه آهان!

خنده ای کردم وباخودم گفتم ایول داری طنین خانوم اینم ازاتاق جناب مازیارخان احسنی

اتاق روکاملازیرنظرداشتم باهرچرخشی که اوناانجام میدادن من راحت تموم اتاقش رودیدمیزدم

مطمئنم مازیارتوی اتاقش کارای اصلیش روانجام میده چون آرادگفته بودکه وقتی کارمهمی دارن میرن توی اتاق وکسی حق نداره وارداونجابشه

اماخوب گفتن باپاواردنشین باچشم که میتونیم واردبشیم

فوراکدی روکه بدست آورده بودم ازطریق سیستم حبیب برای سرگردخانی ایمیل زدم فقط خداکنه که متوجه ایمیل بشه.بهش گفته بودم که هرنیم ساعت ایمیل روچک کنه امیدورام که خیلی زوداینکارروبکنه

باکدی که فرستاده بودم اوناهم داخل اتاق احسنی رومیدیدن!

کدروکه ایمیل کردم فورایمیل روحذف کردم وتمام تغییراتی روکه ممکن بودمتوجه بشن روحذف کردم

بعدهم بادلی خوشحال روی تختم درازکشیدم

بفرماحبیب خان!دوردورمنه!من باهمه کارات آشنایی دارم اماتوچی؟اون موقع به بدکسی اطمینان کردی

البته میدونم که اطمینان نکردی فکرش رونمیکردی که یه روزی من اینجادرمقابلت قراربگیرم

دوباره اون خنده ی شیطانی به لبم اومد

سعی کردم که بخوابم ساعت نزدیک چهاربودواگه فرداخواب آلودباشم بهم شک میکنن.سه ساعت خواب هم بسمه درواقع زیادهم هست

چشمام روبستم وسعی کردم که بخوابم

...

آریا





هرکاری کردم نتونستم چشم روی هم بزارم پس رفتم وپیش بچه های آی تی نشستم

فقط سرگردخانی بیداربود

طنین اونوجای خودش قرارداده بودهنوزهم به همه اعتمادنداشت برای همین گقته بودموقعی که کسی نیست اطلاعاتی روکه میفرسته بازکنیم

رفتم وبرای خودم واون قهوه ددرست کردم داشتم برمیگشتم توی سالن که سرگردخانی صدام زدوازم خواست که برم نزدیک سیستمش

-چی شده سرگرد؟





-سرهنگ رستگارایمیل فرستاده

romangram.com | @romangram_com