#چشمان_سرد_پارت_125


قبلااونومشخص کرده بودیم یه نقشه کامل ازخونه احسنی داشتم پس مشکلی نداشتم

احتمالاهمون جاییه که حبیب هم کارش روانجام میده

لباسم روعوض کردم وازپنجره بیرون اومدم ورفتم روی پشت بوم وازاونجا رفتم طرف پنجره اتاق کنترل

پنجره بسته بودسعی کردم ازهمون روشی که آرادیادم داده بودپنجره روبازکنم

کسی داخل اتاق نبوداماممکنه هرلحظه برگردن واسه همین به سرعت رفتم سراغ مانیتورهای دوربینا.اماهیچ کدوم ازدوربینابه اتاق احسنی ربط نداشت

یعنی چی؟

صدایی ازبیرون میومدانگاردونفرداشتن حرف میزدن

تصمیم گرفتم تایه شنودبزارم توی اتاق شایدمیفهمیدم که شماره اتاقش چنده

شنودروتوی یکی ازمیکروفون هاکه ازاون برای خبردادن به همدیگه استفاده میکردن کارگذاشتم وفوراازاتاق بیرون اومدم وبه سرعت رفتم طرف اتاق خودم

وارداتاق که دم صدای دراتاق که داشت بازمیشداومدفورارفتم زیرچتووخودم روبه خواب زدم

-خوبه این خوابه

-آره!بخواب عزیزم بخواب.قراره بشی پول.

بعدهم دوتایی خندیدن ورفتن بیرون

ک*ث*ا*ف*تا!حال همتون رومیگیرم!

ترجیح دادم برای اینکه عصبی نشم شروع کنم به شنیدن صداهی اتاق کنترل

واسه همین یه هندزفری به دستگاهم وصل کردم تاصداش بیرون نیادوبه همه صداهاگوش دادم

دیگه داشت ازشنیدن چرت وپرتاخوابم میبردکه صدایی توجهم روجلب کرد

آره صدای خودش بود!صدای حبیب

-دوربین شماره دوازده روروشن کن.مازیارتوی اتاقشه میخوام کاملازیرنظرباشه

هه!پس ایناهم دران به هم رودست میزنن

-چرا؟مازیارازاین کارخوشش نمیاد





-چه خوشش بیادچه نیاددستوررئیسه!میدونی که اززیرآبی خوشش نمیادمازیارهم سابقه اش خرابه بایدحواسمون بهش باشه

پوزخندی روی لبم نشست!حدسمون کاملادرست بودریئس یکی دیگه بودومازیارمترسک

خوبه حداقل شماره دوربین اتاق احسنی روبدست آوردم حالاراحت میتونم تحت نظرش داشته باشم

البته بایداحتیاط میکردم ومواقعی که اونادوربین روروشن میکردن اون روهک میکردم واطلاعات میگرفتم

فورادست به کارشدم وتبلرت روروشن کردم احتمال میدادم که برای کاراشون ازوایرلس استفاده کنن که حدسم هم درست بود

هرچی باشعه وایرلس سریع تره!


romangram.com | @romangram_com