#چشمان_سرد_پارت_112
-بفرمایید!
داخل که رفتم دیدم روی تختش نشسته وداره سعی میکنه باآرادتماس بگیره نمیدونم چی بودکه اینقدرعجله داشت؟
جلورفتم وباشوخی گفتم
-میخوای تنبیهش کنی؟
چرخیدطرف من وبدون اینکه لبخندی بزنه وجدی گفت
-نه بابا!میخوام چیزی بپرسم
بعدهم دوباره به طرف دستگاه چرخید
ابرویی بالاانداختم وپرسیدم
-چی؟
شونه ای بالاانداخت وگفت
-اگه صبرکنین هردومیفهمیم
بااینکه بهم برخورده بودچیزی نگفتم فقط اخم کردم وگوشه تخت منتظرنشستم
بالاخره بعدازربع ساعت تونست باآرادتماس برقرارکنه
آراد-سلام برسرهنگ های خودم!خوبین؟چه خبرا؟
طنین-سلام برسرگردحواس پرت وعجول خودمون!مرسی!شماچطورین؟
-خوب!حالاچراعجول؟ای باباهنوزبه خاطراون اشتباه دارین منومیکوبین؟خوب من ازکجابایدمیفهمیدم خانی هم مثل من زیرآبی میره؟
من- اشکالی نداره برادرمن!ازاون عقل ناقص توبیشترازاین توقع نمیشه
-به جناب سرهنگ امینی!نامردخوب مارومیپیچونیا؟!بایدبیام یک حالی ازت بگیرم که مرغای آسمون هم ازخنده روده بربشن!
طنین-عذرمیخوام سرگرد!زنگ نزدم که باهاتون سراون مسئله بحث کنم فقط میخوام یه سوال بپرسم
-شماجون بخواه سرهنگ!کیه که بده؟
من-آراد!میشه یه لحظه خفه شی؟
آراد-نچ!
-زهرمار!
-توحلقت!
طنین که ازبحث ماکلافه شده بودوازقبل هم معلوم بودکه حوصله نداره باصدای تقریبابلندی گفت
-میشه ساکت شین؟ای باباخسته شدم!
من که ازفریادش تعجب کرده بودم ساکت بهش نگاه کردم صدای آرادهم نمیومد انگاراون هم تعجب کرده بودکه باصدایی متعجب پرسید
-سرهنگ حالتون خوبه؟
romangram.com | @romangram_com