#چشمانی_به_رنگ_عسل_پارت_44

- لطفا روی زخمتون رو ببندید .اگه لازم می دونید برسونمتون به یک درمانگاه! به هر جهت من واقعا متاسفم که شما رو با حضور بی موقع ام ترسوندم .

با خجالت ، چسب را گرفتم وتشکر کردم .چقدر صدایش گرم و گیرا بود!

- اختیار دارید ! یه بریدگی کوچولو که احتیاجی به درمانگاه نداره! در ضمن این منم که باید از شما معذرت خواهی کنم .

سپس طره موهای پخش شده روی صورتم را کنار زدم و به شلوارش که لکه های چای روی آن پخش شده بود، اشاره کردم:

- لباستون کثیف شده، واقعا شرمنده ام!

بدون اینکه نگاه خیره اش را از چشمهایم بگیرد ، با صدایی آهسته گفت:

- خواهش میکنم، اصلا موردی نداره!


romangram.com | @romangram_com