#چشمانی_به_رنگ_عسل_پارت_20

- شایان، چرا دوست داری وصله لوس بودن رو به من بچسبونی؟! همه می دونن که من هر چی باشم لوس نیستم .میخوای دوباره زمینه دعوا رو فراهم کنی؟

خندید و دستهایش را به حالت تسلیم بالا برد:

- نه بابا! بنده بیجا می کنم زمینه چینی کنم .اصلا وصله ام رو پس می گیرم . تو رو خدا اینجوری نگام نکن .زهره ترک می شم ها!!

از حالت او همه به خنده افتادند .خم شدم و صورتش را بوسیدم و برای تعویض لباسهایم ، یکراست به اتاقم رفتم .پلیور آبی رنگ و شلوار جین ، بدنم را حریصانه در بر گرفت .درحالیکه موهایم را می بافتم صدای مادر را شنیدم:

- شیدا جان بدون که شام حاضره

دست و صورتم را شستم و با تعجب دریافتم که پس از مدتها بی اشتهایی، معده ام از گرسنگی مالش می رود و بوی غذا را با ولع می بلعم ! بلافاصله کنار شایان نشستم و گفتم :

- وای داداش باورت نمیشه اگه بگم یه عالم خبرای خوب برات دارم!


romangram.com | @romangram_com