#چشمانت_آرزوست_پارت_99

-الو بفرمایید

+ای بابا فکر نمیکردم خط پنهونی دوستتو توهم نداشته باشی

یهو صدای جیغش اومد:تانیا دختر خودتی

کجایی کثافط نمیگی من چیکار کنم احمق بییشعور صداش بغض دار شد:نامرد نفهمیدی من چی کشیدم نمیفهمی!

+منم کم نکشیدم ک پاشو بیا دلم برات تنگ شده،خاله اینارم بیار

-باشه کثافط

چشمام گرد شد

+مطمئنی دلت تنگ شده تو که فقط داری فحش میدی

ساغر:تو احساسات حالیت نی یه ساعت دیگه اونجام

وقتی ساغرشون اومدن انقدر ساغرو تو بغلم فشار دادم انگار اونو دزدیدن،خلاصه بردمش اتاقو با گرفتن کلی قولو قرار از ساغر براش با سانسور تعریف کردم اما کلا قضیه ای که برا مامان گفته بودمو براش گفتم

حالم خوب نبود از این نقاب خنثی بودنی که گذاشته بودم حالم داشت بهم میخورد

شب که همه خوابیدن هنسفری گذاشتم تو گوشمو اهنگو پلی کردم دستمو محکم رو دهنم فشار میدادم که صدام بیرون نره

صبح که بیدارشدم یه لباس یقه اسکی پوشیدم و رفتم پایین ساغر اومده بود


romangram.com | @romangram_com