#چشمانت_آرزوست_پارت_89
بارمان:حالت خوبه
اینکه سامیار حرف نمی زد مهم بود؟
+آره اگه به کسی که مشکوک سرطانه بشه گفت خوب منم خوبم
گردن سامیار با چنان سرعتی برگشت سمتم هل کردم
سامیار:چیی؟
بارمان:سامیار آروم باش
الان نگرانه
سامیار:چی میگی بارمان من...
بردیا:الان وقتش نیست تانیا میشه برامون توضیح بدی
بی حوصله شروع کردم حرف زدن:یه مدت بود سرگیجه داشتم گفتم شاید ماله کم خونیه،اما خون دماغ شدن باعث شد که ساغر به زور ببرتم دکتر
بارمان:ینی چی چرا نگفت پس
+کی نگفت؟چی نگفت؟
بردیا:هیچی تو ادامه بده
romangram.com | @romangram_com