#چشمانت_آرزوست_پارت_77
سامیار:باشه الان زنگ میزنم دکتر
چییی نکنه الان به اون کیان زنگ بزنه
+به دوستت زنگ نزن
بدون توجه بهم گوشیشو گذاشت رو گوششو رفت بیرون بعد چند دقیقه اومد داخل طاهره و مرواریدو فرستاد برن چون مرخصی داشتن طاهره هم بعد کلی اصرارو تکرار رفت صدای ماشین اومد سامیار رفت لب پنجره
_بلاخره اومد،خودمونیما پنجره اتاقت به همه جا قشنگ دید داره ها
خواستم جواب بدم که رفت بیرونو بعد چند دقیقه با یه خانوم تقریبا مسن برگشت بعد سلامو اینا پرسید:کجات درد میکنه
یه نگاه معذب به سامیار انداختم که دکتر رو بهش گفت یکم بیرون منتظر باشه
-خب،چیشده
+دردای ماهیانس
-آها اونوقت چرا آقا سامیار انقدرپشت تلفن شلوغ کرد گفت حالش افتضاحه اله بله سریع تر بیاین
+واقعا،نمیدونم راستش همیشه درد داشتم اما الان خیلی بیشتر شده
-کم خونی هم داری
+بله قبلا هم دکتر رفتم بهم گفت بخاطر همینه
romangram.com | @romangram_com