#چشمانت_آرزوست_پارت_64

یه لبخند زدمو چشمامو بستم خواسته هامو چه سریع قبول میکنه پسر لاکچری خودخواه

*شبت بخیر تو این شبا که نیستم

بخواب با فکر اون من با چشم خیسم

تموم شبام صبح میشه به یادتو

*امو بند-شبت بخیر*

بگین به دادم برسه این همه بغضو کم کنه

به غم بگین یکی دو روز منو فراموشم کنه

یکی اینجا شب و روز خیلی بی قرارته

فکر کنم بدبخت شکست عشقی چیزی خورده دپسرده همه اهنگاش غمگینه خودشم گوشیشو گذاشته بود رو پاشو سرشو تکیه داده بود به دیوار چشماشم بسته بود

خب از قدیم گفتن اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه زده بدان عاشق شده اخه احمق الان چه ربطی داشت تازه به دیوار تکیه داده با حرص سرمو کردم زیر پتو و نمیدونم کی خوابم برد

با صدای زنگ ساعت با چشمای بسته خود به خود تو جام نشستم بلند شدم که صدای مسخره اشو قطع کنم هنوز یه قدم رفته نرفته

پام به یه چی گیر کرد و چشام خود به خود باز شد دستامو گذاشتم رو زمین که کتلت نشم تو همون حالت سرمو برگشتوندم سمت سامیار این احمق چرا اینجا خوابیده یه زانوش یکم بالا بود که شانس اوردم نخوردم بهش به کمک دستامو پاهام برگشتم عقب که

گوشیش زنگ خورد لای چشماشو باز کرد چشمش که به من خورد بچم هنگ کرد سریع بلند شد_من اینجا خوابم برد که من دارم میرم تو هم برو تمرین.سرمو تکون دادم که سامیار رفت یه تاپ صورتی با شلوار مشکی پام کردم موهامو که دم اسبی کردم خودم آماده شدم تا برم سالن رو پله ها بودم که....


romangram.com | @romangram_com