#چشمانت_آرزوست_پارت_46

دوباره صدا نحسش اومد:خب بزال بمونم چرا میخوای بفرستیم من گناه دالم

اه زهرمار بگیرین با این حرف زدناتون

سامیار:نخیر الان میری دیشب اوردنت به اینجا هم کلا اشتباه بود اگرم الان نمیری نگهبانارو صدا کنم ببرنت

فرناز:با خودت چی فکردی ها عشقتو کردی حالا میگی هری همش زیر سر همون دختر عوضیه که دیدیمش مگه نه

خب بر پدرت لعنت این همینجوری شکاره ازم چه ربطی به من داشت که پای منو کشیدی وسط آخه نکبت

سامیار:آره هر چی تو میگی درسته حالا از خونم گمشو بیرون

دیگه صدای هیچکدوم نیومد اگه الان میرفتم پیش سامیار حتما یه چیزی بارم میکرد

داشتم فکر میکردم که یهو

یهو در اتاق باز شدو یه دختر اومد تو مثل اینکه این از منم گاوتره شواهد که اینجوری نشون میده

دختره:سلام اسم من پریه غذاتونو آوردم

+سلام مرسی صبحم تو منو بیدار کردی نه

-بله اگه زیاد سروصدا شد عذر میخوام طاهره خانم گفتن حتما بیدارتون کنم

+اشکال نداره


romangram.com | @romangram_com