#چشمانت_آرزوست_پارت_38
بدون جواب با یه چشم غره وارد اتاقم شدم پسرک مغرور خودخواه
وقتی وارد اتاق شدم درو قفل کردم کلا از وقتی وارد این خونه شدم مشکلات پیدا کردم
بعد از یه دوش مختصر نشستم رو تخت البته من خونمون روزی دوبار حموم نمیرفتم اما اینجا مفته و همونطور که گفتن مفت باشه کوفت باشه
چشمم به کتابخونه ای که بالای تخت قرار داشت افتاد ایول رمانم توشون بود غرق رمان شده بودم که بخاطر تاریکی اتاق مجبور شدم پاشم چراغو روشن کنم و دوباره مشغول شدم
صدای در اومد+بله
-منم دخترم
+اوا بفرما داخل طاهره جون
-عزیزم اگه افتخار بدی درو باز کنی میام
آخ آخ در قفله که رفتم درو باز کردم و برای ماسمالی نیشمو بیخ تا بیخ باز کردم همون موقع سامیار اومدو یه نگا بهمون کرد رفت سمت اتاقش
-شامتو خوردی پسرم
_اره دستتون درد نکنه
نه بابا اینم احترام بلده
سینی غذارو گرفتمو با طاهره وارد اتاق شدیم
romangram.com | @romangram_com