#چشمانت_آرزوست_پارت_37
_همسن تو،جوجه تو سنتو با من مقایسه میکنی
+همچین میگی انگار چند سالته فوقش بیستودو یا بیستوسه سالته دیگه بچه ای برا این کارا
+خانم بهاصطلاح محترم من بیستو نه سالمه
در ضمن راه های دیگه ای هم برای فهمیدن سن من داشتی بلاخره قراره یه سال اینجا زندگی کنی
چییی پسرک عقده ای حال بهم زن
+اهوم بریم داخل بفرما بابابزرگ
البته بابابزرگو زیر لبم گفتم این بی مغزه میزنه شتم میکنه
از پله ها رفتیم بالا البته من عقب تر بودم رفتیم سمت اتاقا وسط راه همچین برگشت سمتم نزدیک بود همون دوسه تا پله رو هم پرت شم بمیرم
_دوباره میگم حق نداری از اتاقت بیای بیرون مگر زمان سالن رفتن غذاتم میارن اتاقت
همونجوری که از کنارش رد میشدم غر زدم
+به یه کاسه کوچیک میگه غذا اون کجا منو میگیره
_هیکل خودت میاد رو فرم خرس خانم
بیا اینم چهارمین حیوون
romangram.com | @romangram_com