#چشمانت_آرزوست_پارت_30

+اتاق اخریه سمت چپ راستی من گرسنمه

_خب که چی

یه فحش رکیک زیر لب بهش دادم همون دوسه باری که باهاش برخورد داشتم انقدر منو قهوه ای کرده که اگه میتونستم زجر کشش میکردم احمقو

+از روزی که منو آوردی اینجا هیچی نخوردم

دروغگو که شاخ و دم نداره

_همچین میگی از روزی که منو آوردی انگار یه هفتس اینجایی خوبه یه روزم نمیشه فعلا برو همون اتاقه میگم یه چی بیارن برات فقط اینو بدون صدات بد جوری رو اعصابه

خب خودمم میدونم صدام خوب نیست ایش

رفتم سمت اتاقم اهوع چه اتاقم اتاقمم راه انداختم همین که از در رفتم بیرون..

با این یارو پسره اسمش چی بود آها بردیا روبه رو شدم یه لبخند زدو اومد سمتم ای بابا قلب من همینجوریشم باتری خوره

بردیا:چی شد بهت گفت باید چیکار کنی؟

من:آره اما یه چیزی اون دوستم که باهاش تو یه اتاق بودم ترمه لطفا برای اون هم یه کاری بکن. یه لبخند دیگه زدو گفت:تو نگران اون نباش اون جاش امنه تا یه مدت جنگه اعصابه ولی بعدش عادت میکنه

با گیجی پرسیدم:منظورت چیه؟

-اونو بعدا میفهمی


romangram.com | @romangram_com