#چشمانت_آرزوست_پارت_120

_بشین

+جااااانم!؟

_گفتم بشین آخه تو چرا انقدر خودخواهی من نه کار اشتباهی کردم نه پشیمونم اگه خودتم بزاری فقط یه بار تعریف کنم میفهمی

+آخه چیو توضیح بدی اینکه منو دزدیدی تا نقشه هاتو برآورده کنی

_چه نقشه ای آخه چرا حرف یامفت میزنی

سعی کردم صدام پایین باشه

+آره خب من حرف یا مفت میزنم تو بدون هیچ نقشه ای منو دزدیدی بعدشم گفتی برو،آره دیگه من حرف یا مفت میزنم

_لعنتی خودت گفتی میخوام برم

+برو به جهنم

سریع بلند شدمو رفتم پیش ساغرشون..

***

دوسه روزی از اون روز که رفتیم بیرون میگذره نگام رفت سمت ساعت دوازده و سی دقیقه شبو نشون میداد خب حالا باید برم آروم پامو رد کردم اون سمت نرده ها حالت نشسته گرفتم یک دو سه پریدم رفتم سمت در یه لبخند از شدت هیجانی که موقع پرش داشتم میاد رو لبم،دروکه باز کردم چشمم به ساغر که تو ماشین سهند نشسته بود افتاد بی شرف بازم ماشین سهندو کش رفته با خنده دویدم سمتشو سوار شدم

-سلام


romangram.com | @romangram_com