#چشمانت_آرزوست_پارت_119
***
به خودم توی آینه نگاه میکنم نمیدونم دقیقابا چه عقلی اما با اصرار های ساغر قبول میکنم همراه بارمان جانشون برم بیرون میگه زیاد میگه زیاد نیستن فقط رفیقای خودشن خب درد منم همون رفیقشه دیگه امروز بیشتر از همیشه به خودم میرسم نمیخوام احساس کنه ضعیفم،ساغر که میاد میریم سمت جایی که قرار گذاشته
+ساغر تو که مارو با این بارمان جانت کشتی حالا خوبه مثل قبلیاس
-نه نه آره یعنی خودمم فکر میکردم مثل قبلیاس،اما خب ازش خوشم اومد
آره این سه تا رفیق تو کارشون خیلی ماهرن این از تو اون از ترمه اینم از من
بلاخره رسیدیم دنبال ساغر کشیده شدم هر چهارتاشون بودن چشمم رفت سمت سامیار
دقیقا چشه؟ازمنم بهتره که..
ساغر به همه سلام داد بارمان هم ساغرو معرفی کرد بازیگرای قهارین هیچکدوم ساغرو نمیشناسن،منم بازیگر قهاریم هیچکدومشونو نمیشناسم ،ساغر شروع کرد به معرفی من به بقیه به زور به بارمان دست دادم به ترمه و بردیا با رضایت دست دادم رسیدیم به قسمت سخت این اپیزود معرفی و دست دادن با سامیار ساغر:وایشون هم به قول بارمان پسر جذاب و شوخ اکیپشون آقا سامیار،که سامی هم صداش میکنن
آره این آخرا منم سامی صداش میکردم ساغر رو به من ادامه میده:اینم تانیا خانم گل من که همیشه ازش تعریف میکردم،تانی هم صداش میکنم
سخت تلاش میکنم که گرمای دست سامیارو فراموش کنم،به بهانه دستشویی از جمعشون فرار میکنم وقتی بر گشتم سرمیز فقط سامیار بود روی صندلیم میشینم
+بقیه کجان
_رفتن سمتی که سیگار کشیدن آزاده
+آها پس منم رفتم
romangram.com | @romangram_com