#چشمانت_آرزوست_پارت_107
-اره دیگه سه تایی
بردیا که انگار منظورمو فهمیده بودم گفت:آره سه تایی
من سفارش قهوه دادم
+چقدر خوبه که شما باهم کنار اومدین اتفاقا خیلی هم بهم میایین
ترمه:راستش تانیا....اومم...من باید
بردیا:خانوادت چطورن
چقدر ضایع حرفشو قطع کردی پسر گاف دادی که،یه نگاه مسخره بهش کردم
+خوبن
ترمه:شمارتو بده بهم راستی
شمارشو که گرفتم شمارمو بهش دادم
+خب دیگه من با اجازتون برم مامانم منتظره
ترمه:باشه مراقب خودت باش
بعد از اینکه ازشون جدا شدم رفتم چندتا کتاب گرفتمو رفتم خونه بی حوصله رو تخت نشسته بودم که صدای پیام گوشیم اومد بازش کردم(راستی انقدر ذوق داشتم از دیدنت که یادم رفت بگم یک ماه دیگه عروسیه منو بردیاس،یه سری همو ببینیم بهت کارتتو بدم)هه یا من زیادی شک کردم به این دوتا یا واقعا یه آتشین بینشون ایجاد شده جوابی به پیامش ندادم چقدر خستم بهتره بخوابم،هیچی استراحت نمیشه
romangram.com | @romangram_com