#چشمانت_آرزوست_پارت_10


اومد جلو برای اینکه باز سوتی ندم ساکت شدم ساکت موندن من همانا اومدن دستش سمت شکمم همانا تا دوزاری کجم راست شدو خواستم جاخالی بدم دستش چسبید به شکمم و باد مانتوم فیسس خالی شد

سامیار:که سه ماهته به نظر خودت شکمی که چسبیده به کمر یه دختر برای سه ماه باردار بودنش کوچیک نیست؟

ننم کجاس به دادم برسه

من:خب یه ماهشه مگه تو یه ماه شکم بالا میاد؟

یهو........

یهو یقمو گرفتو شروع کرد سخنرانی

سامیار:ببین دختره احمق هم خودت خوب میدونی هم من که تو حامله نیستی حالا بزار از یه چیز دیگه مطلعت کنم اون دخترارو دیدی هر کدومتون به یه دردم میخورین

با این احمق بازیایی که کردی هم فکر خوبی برات دارم

بعد یهو پرتم کرد که ارنجم محکم خورد به زمینو ضعف کردم پسره وحشی

رضا اومد سمتمو بلندم کرد

رضا :اگه از اول تایید میکردی الان وضعت این نبود

با انزجار بهش نگاه کردمو گفتم

من:کدوم بیشعوری دختر بودنشو تأیید میکنه که انگلایی مثل شما به هر روشی خونشو بمکین ها ؟؟

romangram.com | @romangram_com