#چشمان_نفرین_شده_پارت_53
- شما نگران طرفهای من نباشید، اگه کار مهمی داشته باشن قطع نمیکنن.
- پس معلوم شد من رو شناختید خانم کوشش.
- انتظار داشتین نشناسم آقای صداقت؟
- ابداً، شما خانم باهوشی هستین، میدونستم حتماً من رو میشناسین؛ ولی دیگه نه با این سرعت!
معلوم نبود مسخرهام میکند یا جدی میگوید.
- ممنون از تعریفتون. با من کاری داشتین؟
- راستش یه خواهشی داشتم؛ ولی الان صداتون یه جوریه، فکر میکنم بیموقع مزاحم شدم.
ترسیدم بفهمد گریه کردم، بیفکر گفتم: نخیر مسئلهای نیست. یه کم سرما خوردم. شما امرتون رو بفرمائید.
- میخواستم اگه بشه یه جا قرار بذاریم جزوهتون رو بهتون بدم آخه...
یکدفعه استرس گرفتم و وسط حرفش پریدم.
- خب توی کلاس بهم بدینش.
romangram.com | @romangram_com