#چشمان_نفرین_شده_پارت_29


- نه اتفاقاً خیلی هم خوب درس می‎داد.

- باز توی دیوونه پرت و پلا گفتی نصفِ شبی!

- نه به خدا، تازه دیدی اسم منم درست صدا زد.

- ولمون کن کالی. همون که تو میگی درسته، بذار بخوابیم.

- بچه‌ها ببخشیدها، ما هم اینجا خوابیدیم!

هشدار همراه با عصبانیت عسل ساکتم کرد.

***

- آخه من عین جوجه اردک زشت دنبال شما دو تا راه بیفتم که چی بشه؟

بنفشه ابروهای هاشورزده‌اش را بالا داد و گفت: چرا دنبال ما راه بیفتی؟ فرهاد دوستش رو میاره که تو هم تنها نباشی. خدا رو چه دیدی شاید از هم خوشتون اومد!

- تو که می‎دونی من از این کارها خوشم نمیاد چرا این حرف‌ها رو می‌زنی؟

- نگو خوشم نمیاد، بگو می‌ترسم، اعتماد به نفس ندارم.

romangram.com | @romangram_com