#چشمان_نفرین_شده_پارت_165


مهرداد به محض این‌که برگشت گفت:

- خب خانوم‌ها کجا بریم؟ البته کالی باید بگه؛ چون من و ارغوان خانم که تو این شهر غریبیم.

رو به ارغوان گفتم:

- حالا که مامان این‌ها از پارک برگشتن چه‌طوره ما بریم اونجا؟!

ارغوان با لبخند رضایتش را اعلام کرد. مهرداد با گیجی گفت:

- قضیه‌ی پارک چیه؟

به طرف خیابان رفتم و گفتم:

- فعلاً بیا بریم یه تاکسی بگیریم تا بعد برات تعریف کنم.

کنار دریاچه‌ی مصنوعی ایستادیم. مهرداد نگاهی به اطراف انداخت.

- این‌جا خیلی قشنگه کالی.

- آره مخصوصاً این دریاچه.

romangram.com | @romangram_com