#چشمان_نفرین_شده_پارت_157
- آقا مهرداد چرا ماتت برده؟! یه سلامی علیکی! بالاخره دو تا دخترخانم محترم این همه را رو اومدن تا جنابعالی رو ببینن.
با این حرف من به خودش آمد و گفت:
- ببخشید خانم، تقصیر خودته که من هر وقت میبینمت تو آسمونها سیر میکنم.
اخمی تصنعی کردم و گفتم:
- تقصیر من چیه؟ تو از اولش هم هپروتی بودی!
مهرداد با ناراحتی گفت:
- دست شما درد نکنه، حالا دیگه من هپروتیام! باشه، به هم میرسیم. فعلاً نمیخوای ایشون رو به من معرفی کنی.
دیدم حواسم حسابی از ارغوان پرت شده و او همینطورهاج و واج به ما نگاه میکند.
- ایشون دخترعموم ارغوان جون هستن که چند روزی مهمون ما هستن. الان هم لطف کردن به بهونهی خرید همراه من اومدن تا مامانم اجازه بده بیام.
مهرداد رو به ارغوان گفت:
- خوشبختم ارغوان خانم، ببخشید که به خاطر ما تو زحمت افتادین.
romangram.com | @romangram_com