#چشمان_نفرین_شده_پارت_151
بعد از شنیدن صدای مهرداد با طعنهای که به خاطر بیخبری چندروزه توی صدایم بود گفتم:
- چه عجب یادی از ما کردی؟
- تو رو خدا از دستم دلگیر نباش کالی. نمیدونی تو این چند روز چه اتفاقهای عجیب غریبی برام افتاد.
نگران شدم.
- چی شده؟ حالت خوبه؟
- نترس برای خودم نه! حالا دیدمت برات تعریف میکنم. حدس بزن الان کجام؟!
- تهرانی دیگه! مگه قراره کجا باشی؟!
خندید و گفت:
- نه دیگه، ایندفعه رو اشتباه کردی. بنده الان پیش سرکارعلیهام.
- چی؟!
- البته نه دقیقاً، الان تو شهر شمام و دارم ول میچرخم و منتظر اینم که یه نظرکالی جونم رو ببینم.
romangram.com | @romangram_com