#چشمان_نفرین_شده_پارت_137


- جانم مهرداد جان!

برای چند ثانیه به جز صدای نفس‌های مهرداد هیچ صدایی از آن طرف خط نیامد. از فرصت استفاده کردم و گفتم:

- خوبی عزیزم؟

از گوشه چشمم پسرک را دیدم که با لب و لوچه‌ی آویزان دمش را روی کولش گذاشت و دست از پا درازتر رفت.

بالاخره صدای مهرداد درآمد.

- فکر کنم اشتباه گرفتم. بهتره قطع کنم.

با همان لحن همیشگی گفتم:

- نه اشتباه نگرفتی. فقط می‌خواستم خودم رو از شر یه مزاحم سمج خلاص کنم. حالا که دوست داری قطع کنی. من قطع می‌کنم تو دوباره بگیر.

بدون هیچ حرف دیگری تلفن را قطع کردم. بعد از چند ثانیه دوباره زنگ زد.

این بار گفتم:

- سلام چه‌طوری؟

romangram.com | @romangram_com