#چشمان_آتش_کشیده_پارت_80
_ ممنون.
جوابي نداد و به تکون دادن سرش اکتفا کرد. وقتي فاصله گرفت و رفت طرف پيشخوان، بهتر تونستم ببينمش. قدش بلند و کشيده بود، موهاي مشکيش به طرف بالا شونه شده بود و خط فرق کجي که سمت راست بود، موهاي اون قسمتو روي پيشونيش تاب ميداد. جلوي پيشخوان کتشو در آورد و رو آرنجش تکيه زد. پيراهنش سياه مات بود که روي شلوار جين همرنگش قرار داشت. عضلات بازو و شونهاش به خاطر کشيدگي پيراهنش مشخص شدن. ورزيده و کاملا رو فرم. سرمو آروم تکون دادم تا از ذهنم بره بيرون. عقب گرد کردم تا از نگاه خيره اون مو بوره فرارکنم، که برخلاف اون دوتاي ديگه به من بود.
بالاخره از اون محيط پرتنش خارج شدم. وقتي نشستم تو ماشين، از پشت شيشه به پسره نگاه کردم که برگشت. واضح نميديدمش و فقط تونستم تشخيص بدم که رفت سمت پلهها، همون جايي که دانکن هم رفت. کمي شيشه رو کشيدم پايين و تصميم گرفتم بقيهي زمان باقي مانده رو با آهنگ آرامش بخشي طي کنم. دکمهي ضبطو فشار دادم و رو تکرار تنظيم کردم. با بلند شدن صداي آهنگ چشم بستم و تکيه دادم.
I feel so unsure as take you’re hand and....
با بازشدن صداي در چشمامم باز شد . صداي آهنگ رو کم کردم.
- ببخشيد که معطل شدي!
_ نه خواهش ميکنم.
چيز ديگهاي نگفت و چيزي هم نپرسيدم. کمي که گذشت گفتم : _خونهات کجاست؟
از گوشهي چشمش نگام کرد و گفت _ فعلا مستقيم بايد بري؛ شب ميتوني تنها برگردي؟
romangram.com | @romangram_com