#چشمان_آتش_کشیده_پارت_69

_ خوب اون چيزي نگفته درمورد يه موضوع يا اتفاقي که باعث اين شايعات شده باشه؟

- نه اون زياد حرف نمي‌زنه، بيشتر تو لاک خودشه. خيلي کم پيش مياد ببينمش و وقتي هم مي‌بينمش با حساب بانکي پرُ پول براي منه. اون از همه نظر تامينم مي‌کنه و کم‌وکاستي ندارم ولي زياد اهل حرف زدن نيست.

شونه‌اي بالا انداخت و ادامه داد : _منم زياد اصرار نکردم به صحبت باهاش .

ابروهام‌و با سردرگمي بالا انداختم و قهوه‌ام‌و سر کشيدم.

_ آدم عجيبيه

زير لب انگار که با خودش حرف مي‌زنه، گفت :

_ عجيب تر از عجيب!

حدود بيست دقيقه نيم ساعت تو سکوت رو به روي هم نشستيم. دانکن نگاهي به جزوه‌اش ا‌نداخت و منم مشغول ارزيابي اطلاعات جديدي که تازه به دستم رسيده بود، بودم. يوهان اندريک. اگه بخوام بيشتر بدونم بايد برم سراغش که طبق حرف دانکن کم پيدا و کم حرفه.

دانکن صورت حساب ر‌و خواست و بعد از پرداخت پول باهم از کافه بيرون رفتيم.

وقتي توي راهرو قدم بر مي‌داشتم بچه‌هاي کلاس‌و ديدم که دورهم جمع شدن و با صداي بلند حرف مي‌زدن.

موضوع چيه ؟ کنگره تشکيل دادن؟

romangram.com | @romangram_com