#چشمان_آتش_کشیده_پارت_174
ابروهام رو بهم نزديک کردم. کلودر همون جاييه که يوهان گفت. دانکن هم به خاطر همين رفته اونجا.
بايد سر از کار يوهان دربيارم. اون چشما هرگز رويا نبودن، مطمئنم.
_ جوليا، ليست اسامي گروها براي بيمارستان کجاست؟
- فکر کنم الکس برد به استاد بده. چطور؟
_ من ميخوام يه بيمارستان ديگه رو انتخاب کنم، تو ناراحت نميشي؟
متعجب نگاهي بهم انداخت و گفت:
_يه بيمارستان ديگه؟ اوم ديروز چرا نگفتي تا باهم باشيم؟
_متاسفم، فکر نکنم دلت بخواد.
چشماش رو ريز کرد و گفت :
_ کلودر ميخواي بري نه؟
romangram.com | @romangram_com