#چشم_سیاه_دوست_داشتنی_پارت_48
ــ مهم تر از کلاس گرفتن حال اون استاد مغرور بود.
ارغوان خندید و جواب داد :
ــ وای نمی دونی ، با یک من عسلم نمی شد خوردش ! تا آخر کلاس عُنق و بداخلاق بود.
-اون کی بداخلاق نیست؟ خنده ی ارغوان شدیدتر شد.
- راست می گی اما امروز بیشتر از همیشه بود.
- انتظار داشت بهش التماس کنم.
- می تونستی حداقل خواهش کنی! به تندی گفتم :
ــ هرگز! ارغوان سرش را به حالت تاسف تکان داد :
- خیلی مغرور و کله شقی.
- چرا؟ چون قبل از اینکه با حقارت بیرونم کنه خودم رفتم بیرون؟
- بهرحال اون استاده باید باهاش راه بیایم تا آخر ترم بتونیم نمره بگیریم ازش. - من از کسی نمره نمی خوام. جواب زحمت خودمو می گیرم.
romangram.com | @romangram_com