#چشم_سیاه_دوست_داشتنی_پارت_46
از پررویی اش خنده ام گرفت اما لبخندم را در پس پوزخندی پنهان کردم و گفتم :
ــ آقای با شخصیت یه صندلی دیگه واسه نشستن انتخاب کن .
یک قدم عقب رفت و به حالت تسلیم گفت :
ــ باشه می رم اما اول بدار به خاطر شاهکارت بهت تبریک بگم.
دستم را گذاشتم زیر چانه ام و زل زدم به صورتش :
ــ کدومش؟ ابرویی بالا انداخت :
ــ آخریش ! بدجور حال استاد رو گرفتی خوشم اومد.
اخم هایم زود در هم پیچید :
ــ واسه خوشایند شما اینکارو نکردم. صدای ارغوان باعث شد به سمت او سر بچرخانم:
ــ سلام عرض شد. با خوشرویی گفتم :
ــ سلام ارغوان چطوری؟ ارغوان درحالی که به امیرعلی می نگریست گفت :
romangram.com | @romangram_com