#بوی_نا_پارت_73
-نه!اینجا منزل عمه ي منه!فعلا هستیم!
» نگین دوباره خندید و گفت «
-منظورم اینه که می خوام در رو باز کنم!
-کمک تون کنم؟
» بازم خندید و گفت «
-نه!مرسی!
-کاري نداره!اجازه بدین باز کنم!
-آخه این تو خانما هستن!نمی شه!
-آهان!معذرت!معذرت!حواسم نبود!ببخشین!
» بعد یه پله پایین رفت و گفت «
-پس با اجازه تون!
-خواهش می کنم!
-ببخشین!
-بعله؟
-شما کی تشریف می برین!یعنی ببخشین!شما فعلا اینجا تشریف دارین؟
-نمی دونم!چطور مگه؟
» مهرداد که دید دیگه خیلی سادگی کرده،براي اینکه کمی قضیه رو درست کنه تند گفت «
-که بیام سینی رو از خودتون بگیرم!پنج دقیقه دیگه بیام خوبه؟
-نه! زوده!
romangram.com | @romangram_com