#بغض_غزل_پارت_73

نمیخوام باهات قهرم

اي بابا حالا خر بیار باقالی بار کن آخه چرا با من قهري مگر من چی کار کردم

پاشو برو اه اه منت کش منت نکش

با این حرف پاشدم و از کنار آنها به کنار باقی بچه ها رفتم و آن دو روباهم تنها گذاشتم

نیما گفت یعنی چی این چرا اینطوري کرد

رها گفت نمیدونم انگار حاش خوب نبود

آره موافقم این یه چیزیش هست

بعد هردوي آنها به کنار ما اومدند و همگی با هم به خانه برگشتیم ولی من دست از سر نیما بر نداشتم و بعد از چند

ساعت استراحت وقتی همه باهم نشسته بودیم گفتم

نیما تو نمیخواي زن بگیري

نیما با کلافگی گفت

اي واي چی شده دست از سر سهیل برداشتی گیر دادي به من دوباره شروع نکن ها

دارم جدي میگم تو نمیخواي زن بگیري

به تو چه

خیلی ممنون

خواهش میکنم

نه جدا

بابا ول کن

مگه گرفتمت که ولت کنم

غزل اصلا حال ندارم عصبانی میشم ها

romangram.com | @romangram_com