#بغض_غزل_پارت_68


نمیدونم اما چون که دیشب اون حرف رو زدي خیلی ناراحت شد

نه بابا من کجا و ریوف کجا ریوف اصلا به من فکر نمیکنه چی برسه علاقه مند بشه

ولی به نظر من که دوستت داره حالا تو چه طور تو هم دوستش داري

واسه چی این سوالها رو میپرسی

باور کن بیمنظور میپرسم ناراحت نشو

نه تاراحت نشدم ریوف واسه من مثل نیماست اصلا ما اگر چه دختر و پسر خاله هستیم اما با هم مثل خواهر برادر

میمونیم و از بچگی باهم بزرگ شدیم حالا خواهش میکنم از این بحث بیا بیرون از این بحث ها خوشم نمیاد

باشه هرطور میلته

در همین موقع نیما براي صدا کردن ما اومد و گفت بچه ها قراره بریم کنار دریا یالا بیاین کمک کنید تا وسایل رو زود

ببریم

مگه دریا کجاست همین کناره دیگه

میدنم همین کناره خب بیاید کمک که ما 2 دفعه نیایم و برگردیم

نیما فقط من بیام یا رها هم بیاد

غزل تو مخت عیب داره ها من گفتم بیاین کنک ایم که نیاوردم

درهمین موقع نگاه نیما و رها تلافی دل انگیزي کرد و رها که از شرم گونه هایش سرخ شده بود با ناز خاصی گفت

غزل بریم کمک دیگه چه قدر حرف میزنی

من هم که از این نگاه غافل نشده بودم گفتم تو برو من هم الان میام

وقتی که رها رفت رو به نیکا گفتم چطور بود

چی چطور بود


romangram.com | @romangram_com